تاریخ سیاسی داراب‌کلا

رویدادها به روایت دامنه ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

تاریخ سیاسی داراب‌کلا

رویدادها به روایت دامنه ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

جوانان اول انقلاب دارابکلا چه شکلی بودند؟

جوانان اول انقلاب دارابکلا


به نام خدا. به نام خدا. به نام خدا. جوانان اول انقلاب دارابکلا که امروزه هر کدام به سن میانسالی رسیده اند و دارای زن و فرزند و کار و زندگی و برخی هم صاحب نوه اند. ان شاء الله نبیره و نتیجه و... را هم ببیند و در سلامت باشند و در سایه ی بندگی و عشق خدا.



ایستاده از راست: اسماعیل آفاقی دارابی. مجتبی آهنگر دارابی. نمی شناسم. حسن آهنگر دارابی. سیدعلی اصغر شفیعی دارابی. نشسته: سیدعسکری شفیعی دارابی و جعفر رجبی دارابی. بقیه عکس ها در اینجا. (دامنه دارابکلا)

دردنامۀ دامنه در پاسخ به جناب نگاه

دردنامۀ دامنه


به نام خدا. به نام خدا. ابتداء سلام جناب نگاه. به خدا نمی دانم کی هستی، ولی هر کی هستی در ردیف آدم و انسان و اخلاق و اسلام و احترام ایستاده ای. به تمام قد، برای شما جناب نگاه از میز کارم که بخش وسیع عِرق و عرَق وجودم را احاطه کرده، بلند می شوم. کلید واژه هایی در متن شماست که ذهن مرا در بازگشت برای مرور شناختی ام، با تو شناسا می سازد. بگذرم.


با هم متن جناب نگاه را که ساعت 19 و 14 دقیقه دوشنبه 18 خرداد 1394 به دامنه ارسال داشته اند، می خوانیم. دردنامه ی دامنه هم برای نخستین بار در پی این متن نگاه خواهد آمد:


«با سلام. از اینکه با نام مستعار حضور می یابم بنا به دلایلی از شما و تمامی دامنه خوانان پوزش میطلبم. از شما جناب اقای طالبی به خاطر راه اندازی افکار آزاد اندیش تان همچنین نگاشتن سرگذشت داستان اخوی گران تان و موضوعات مختلف فرهنگی سیاسی اجتماعی هنری بسیار تقدیر مینمایم. جای بسی حیرت و شگفتی دارد از انسانی با آن پیشینه خانوادگی با اسم و نامی واقعی با افکاری آزاد آزاد و بی هیچ ترس و واهمه از شخص یا گروهی، وارد فضای مجازی شده و زبان نقد را به روی تمامی احزاب سیاسی و دینی میگشاید و همچنین شروع به نگاشتن سرگذشت شیخ مینماید و بدون محافظه کاری تمامی وقایع گذشته سیاسی اجتماعی دارابکلا را به قلم میگیرد.جای بسی تقدیر است از این صراحت بیان تان. و انتظار میرود از شما در برابر افرادی که بدون نام و با زبان درگیر کردن افکار عمومی وارد صحنه میشوند ملاطفت بیشتری به خرج داده و با تدابیری که دارید آنان را نه قانع، بلکه روشن سازید.با تشکر فراوان.»


دامنه. مرسم. 1384. عکاس: عادل

اما دردنامۀ دامنه جناب نگاه : اول رُک و راست مِقار آیم که دم دست ترین سند زندگی دامنه، وصیت نامه اش است و این یعنی دامنه برای آخرت بی تاب است و بی طاقتی می کند. آنچه برای دامنه وزنی ندارد مال و منال و پول و پَر است. اگر دامنه می خواست قدم را بعد از سی سال کار، باز نیز برای پول و پَر بر می داشت، بی چاره و مستاصل نبود، ولی اُسّ وجودی اش را بر قناعت و ساده زیستی نهاد. انیس ترین ساعت دامنه آن زمانی ست که مخفیانه پولی را در راه خدا و خشنودی دل یک اهل نیازی آبروخواه، هدیه کند.


اگر بگوید دنیا را نمی خواهد دروغ گفته است، ولی به همه ی آنچه در دارابکلا مظاهر خداست سوگند، دنیازدگی را کثیف ترین وجه آدمی و خودش می داند. دیدن دنیا براش خوش است، دیدار کسانی که مماس قلب دامنه اند، براش امید است و عشق و حفظ رابطه ی عاطفی و حُبی با عزیزترین کسانش، براش لحظه لحظه های حسّ مادّی و معنوی ست. چرا که اینجا را خدا برای بشر مزرعه آفریده و دامنه نیز از این مرز بیرون نیست.


به نام خدا. اما همه ی آنچه گفته آمد این بوده است تا به صراحت بگوید دامنه: که آنچه در تحت تعقیب دامنه در عرصه ی وبلاگ دامنه دارابکلا بوده است، فقط و فقط ربطِ دادن ذهن و مُخ و فکر و عقل و قلب آدمها به هم است. می خواهد چند روز زودگذر دنیا، دَنیّت و دوئیّت از صفحه ی ذهن و خاطره ی دارابکلایی های عزیز زُدوده باشد و با حیله گری های شنیع برخی ها که جز به تشویش آوری و تخریب آفریدن به چیزی دگر قانع نیستند، رنگ و لون مجدد نگیرد. این رسم در قلب دامنه از مدت مدیدی ست نقش بسته است که:


«برگ در انتهای زوال می اُفتد و میوه در اوج کمال؛ بنگر که چگونه می اُفتی؟ چون برگی زرد؟ یا سیبی سرخ؟ کنفوسیوس.»


حالا جناب نگاه دامنه از خدا خواسته، با هدایت هایی که بر بندگانش دارد و کسی از آن به درستی باخبر نیست، هرگز برگ زرد نشود و سیاه رو نمیرد و امیدش است روسفید شود. و اگر خدای ناکرده شیطان بر دامنه غالب شد و راهش را بُرید و به میانبُر بُرد، این تازه آغاز کار آن کسانی ست که باید برای دامنه فکر هدایتی بکنند و او را از جادّه ی انحراف و بی دینی و شبهه آفرینی و مشکوک به کمونیست بودن و ضدولایت فقیه و ... نجات دهند؛ نه آن که بنشینند روی وب و با دوری از هر غیب و شهود و نظارت دستگاه عریض و طویل الهی، دامنه را احمق، صهیونیست، عضو لژ ماسونی، خطرناک، دغلکار، بی شرف، نوکر آمریکا و چند فُحش بر پدر مرحوم دامنه که دامنه تا او بوده رفیق جون و جونی اش بوده، نثارش کنند و دائم در جوارِ حَوار باشند و هی با هورا و داد و قال ها زیستِ آمیبی کنند.


جناب نگاه دردنامه ی دامنه اگر ادامه یاید مطوّل می گردد و صلاح هم نیست کِش پذیرد، پس ضمن اطاعت به توصیه ی مُشفقانه ی شما و قبول سفارش ملاطفت و تصدیق قلب صاف و بی غرَض تان، سخن دامنه با نقل یک بیت شعر عرفانی که بر تاج دفتر یادداشت دامنه مندرج است و بر قلبش ساطع؛ خاتمه می پذیرد:


عاشقم بر لطف و بَر قَهرش به جِدّ


ای عجب من عاشقِ این هر دو ضدّ


(دامنه دارابکلا)

سند یک گزارش علیۀ دامنه و رفقای دامنه

گزارش علیۀ دامنه و رفقا

به نام خدا. تاریخ سیاسی دارابکلا. این تصویر دستخط گزارش یک گزارشگر علیه ی دامنه است. نه آن گزارش های متعدّد دهه ی شصت علیه ی دامنه، بلکه گزارشی ست در سال 1385 علیه ی دامنه که در اوج غم درگذشت پدرمان بودیم. و این شخص حتما این سند را خواهد دید.

اما من در پیشگاه خدای مهربان و توّابم (آری خدا هم در قرآن توّاب معرفی شد) و در محضر شما دامنه خوانان از این گزارشگر درگذشتم و آبروی خودم را با خود خدای رئوف و رحیم و رحمانم معامله نمودم.

تصویر بالا دستخط آن گزارشگر علیۀ دامنه
اما و صد اما از این گزارشگر غافل، می خواهم از این پس متنبّه شود و نزد خدا از این شیوه ی معاویه پسند و روش های هیتلرمآبانه انابه کند. و این را او و هر که این روحیه ی کثیف و مورد خشم خدا را دارد، بداند دامنه آن مقدار تنفّس و تنفّذی دارد که گزارش های نون بُری را کشک سابش کند!

آری کشک ساب! خدایا معاد معاد معاد را و آثار آثار آثار قیامت را در نهاد همه ی ماها بدمان تا در هر کاری از تو ای خدای خالق خوبی ها، بترسیم و تقوا و پروا پیشه کنیم. دامنه در این پست که با بغض عمیق نوشته است با ذکر قسم والله والله والله اعلان می دارد، در طول این 50 و اندی عمرش حتی کلمه ای علیه ی کسی در هیچ کجای ایران بر زبان و قلمش جاری نکرده تا نون بُر یک آدم جویای کار و مشغول به کار شود. ملتمس دعای خیر کثیرتان. دامنه. (دامنه دارابکلا)

ستاد امربه معروف دارابکلا و نشست دامنه و رفقا با آنها

قضیۀ ستاد امر به معروف دارابکلا


به نام خدا. تاریخ سیاسی دارابکلا. از اواسط دوره ی حکومت آیت الله هاشمی رفسنجانی و سپس در سراسر دوره ی حکومت اصلاح طلبان به لیدری حجت الاسلام سید محمد خاتمی بر فضای سیاسی جامعه و دولت، دغدغه هایی شدیدی (حالا راست یا الکی و یا بهانه گیری و لج و لجبازی) در حوزه ی امر به معروف و نهی از منکر، تاروپود جناح راست کشور را فرا گرفته بود. بطوری که ستاد مرکزی امر به معروف و نهی از منکر با تمام قوا تشکیل و شخص آیت الله احمد جنّتیرئیس آن گردید و تا کوی و برزن و روستا و میان ماموستا (عنوان روحانی های سنّی کُردستان) شعبه زدند و فرمان صادر کردند که باید چنین کنیم و چنان کنند. این شود و آن نشود.



در دارابکلا هم این ستاد عجیب و غریب در همان دهه ی هفتاد با ساز و برگ های محیّرالعقولی تشکیل شده بود و در اعجاب انگیز ترین اتفاق سیاسی بعد از آن تجزیه ی دردناک دو جناح چپ و راست مذهبی، تمامی نیروهای چپ مذهبی برای عضویت در ستاد دعوت شدند! آن هم با دعوت نامه رسمی و آرم و مُهر شده.


در آن برگه نوشته بودند حتما" سه گزینه ی دلخواه برای نوع فعالیت تان را در نشست گسترده و غیر علنی در مسجد جامع دارابکلا معیّن سازید. (دامنه هنوز هم این برگه ی دعوت را در اسنادش نگه داشته است). رهبری این اتفاق سیاسی مهم و پر مساله یعنی ستاد امر به معروف و نهی از منکر در محل را شخص حجت الاسلام والمسلمین سیدحسین شفیعی دارابی مستقیما" بر عهده داشت.


آنها اقداماتی نیز در محل انجام داده بودند که بازتاب وسیعی داشت و برخی از آن البته واکنش هایی را در سطح عموم برانگیخته بود. نه به نزاع بلکه به انتظار و توقعات.  که یک نمونه ی مهم را جلوتر می گویم. اما تمامی 30 نفر رفقا و دامنه به پیشنهاد یکی دو نفر از میان ماها!! تصمیم گرفتند تا زمانی که یک نشست فوری و ضربتی با حجت الاسلام سید حسین شفیعی و چند روحانی دیگر از جمله حجت الاسلام آقایان نجفی و ربّانی، برگزار نکردند، پاسخ به آن دعوتنامه ی مکتوب را به تاخیر بیندازند و نوع همکاری را به آن نشست موکول و مشروط کنند.


بلاخره با تلاش چند نفر از دوستان مان و شخص روانشاد یوسف رزّاقی،  و اهتمام و جدّیت بسیار فراوان آسید علی اصغر شفیعی، نشست در منزل خود یوسف با حضور همگی رفقا در یک شب مهم با حضور چند چهره ی جناح راست و آن سه روحانی فوق الاشاره تشکیل شد. شبی بسیار به یاد ماندنی بود. قرار شد، یعنی تکلیف گردید که در آن نشست، همه ی رفقا در بحث و نقد و نظر با آق سید حسین و بقیه ی آنها، شرکت کنند و نظرات و انتظارات شان را شفاف در جلسه بیان کنند، اما در این میان دامنه از سوی برخی از دوستان دستور گرفت و فرصت اختصاصی یافت تا در آن شب، بطور مفصّل این موضوع را در آن نشست مورد چالش و نقد و بررسی سیاسی و دینی قرار دهد و سوالات در چگونگی و ابهامات اطراف آن را با طرف های بحث مطرح سازد. بنابراین، دامنه یک روز قبل از نشست آن شب، رفت سراغ تنظیم مباحث تخصصی امر به معروف و نهی از منکر.


نشست آن شب (در دهه ی هفتاد) تشکیل شد. بر سر تاسیس ستاد در دارابکلا بحث شد. هادی آهنگر جلسه را آغاز کرد و اغلب حاضرین نظراتشان را مطرح کردند و آنگاه آسید علی اصغر شفیعی به حجت الاسلام سیدحسین شفیعی گفت که دامنه در این رابطه نظر مفصلی دارد. دامنه نیز شروع کرد و ابتدا به مفهوم اَمشاج در  آیه 2 سوره ی انسان (که این سوره دهر هم نامیده می شود. و این خود حکمت دارد انسان و دهر. دهر یعنی هستی و طبیعت و مادّه و روزگار) استناد کرد:


انا خلقنا الانسان من نطفه امشاج نبتلیه فجعلنه سمیعا بصیرا. ما او را از آب نطفه مختلط (بى حس و شعور) خلق کردیم و داراى قواى چشم و گوش (و مشاعر و عقل و هوش) گردانیدیم. دامنه مفهوم اَمشاج را آن شب عمدا استناد کرد تا این را برساند که امربه معروف و نهی ازمنکر کردن کاری بشدت ظریف است و ذکاوت و سعه ی صدری بالا و عمیق می طلبد. دامنه بر اساس مطالعه فوری 24 ساعته روی کتاب های شهید مطهری در روز خاص، بحث را تخصصی کرد که مضامین آن این است:


امشاج (جمع مشج) به معناى مخلوط و ممتزج است، و اگر خدا در قرآن نطفه را به این صفت معرفى کرده، به اعتبار اجزاى مختلف آن و یا به اعتبار مخلوط شدن آب نر با آب ماده است. و مفهوم بعدی کنار امشاج در آیه ی فوق یعنی نَبتَلیه (از ابتلا و آزمایش و آزمودن است) به معناى نقل چیزى از حالى به حالى و طورى به طور دیگر است، مثلا طلا را در بوته ی ابتلا مى کنند، تا ذوب شود و به شکلى که مى خواهند در آید، و خداى تعالى انسان را ابتلا مى کند، یعنى از نطفه خلقش مى کند، و سپس آن نطفه را علقه و علقه را مضغه مى کند، تا آخر اطوارى که یکى پس از دیگرى به او مى دهد، تا در آخر خلقتى دیگرش مى کند.


منظور دامنه این بود آیا این آقایان و خانم هایی که می خواهند امربه معروف کنند و نهی از منکر نمایند، به این طبایع متنوع و گوناگون و متضاد و ... آدمیان توجه دارند یا نه بر حسب ذوقیات می خواهند این کار را پیش (یا پس) ببرند؟


بعد از استناد به امشاج و ابتلا انسان، دامنه وارد بحث تاریخی «دایره ی احتساب»شد و مفصل آن برای آن جمع مطرح ساخت. که تفصیل آن اینحا چندان مناسب وقت تان نیست فقط بگویم در دوره ای از تاریخ اسلام که به انحراف کشیده شده بود و هنوز هم در بیشتر فرقه ها دین اسلام ناب محمدی (ص) از این زاویه و انحنا و افاط و تفریط بیرون نیامده است، دایره ی احتساب تشکیل شده بود که می رفتند در اجتماع و حریم خصوصی افراد تجسّس و تحقیق! _سرک کشیدن البته_ و محاسبه ی ظاهری می پرداختند و همان جا، در دم او را تادیب و تعزیز! می کردند و حتی گردن می زدند و دست قطع می کردند و حتی بی حیثیت و آبرو می ساختند.


 آن شب نزد این آقایان دامنه از این موارد گفت و گفت و گفت و باقی ماجرا بماند برای یک زمان بعد که معلوم نیست کی باشد. اما آن اقدامی که واکنش ایجاد کرد بخشی از این اعضای ستاد امر به معروف و نهی از منکر به حمام عموی محل رفتند آینه ی قدی داخل حمام را کندند و بیرون آوردند (دامنه نمی داند آیا شکستند یا سالم تحویل حمامی دادند) دلیل این کارشان که خود بیان داشتند این بود دیگر کسی داخل حمام مرتکب گناه ریش تیغ کردن نشود!


این را گفتم که دانسته باشید ستاد فعالیتش را این گونه هم آغاز کرده بود و سرانجامش هم جزء تعطیلی و تعلیق نبود!. خدا حافظ ای دامنه خوانان عزیز. ان شاء الله امر به معروف و نهی از منکر را با چهار شرط مهمی که دارد عملی سازیم نه با اقتضائات و تمایلات شخصی خویش. (دامنه دارابکلا)

اولین تظاهرات دارابکلا علیۀ رژیم شاه

سند سیاسی مبارزاتی دارابکلا


به نام خدا. تاریخ سیاسی دارابکلا. به نام خدا. این از اسنادی ست که دامنه در بایگانی شخصی اش نگه داری کرده بود. که اینک منتشر کرده ام. عکس زیر نشان و سندی از تاریخ سیاسی دارابکلا قبل از پیروزی انقلاب و در نزدیکی های 22 بهمن 1357 است. این تصویر اولین تظاهرات عمومی و علنی دارابکلا علیه ی رژیم شاه بود که از مسجد جامع تا پاسگاه و از آنجا تا مزار راهپیمائی شد و دامنه هم در آن بود و بخوبی به یاد دارد.


دامنه. 1385. تیرنگ گردی دارابکلا

پیشتر از این تظاهرات فقط در شب ها بود. تا جایی که دامنه در ذهنش مانده است، یکی از اصلی ترین برگزارکنندگان این تظاهرات آقای جواد حبیبی بود که آن وقت ها منزلش پر از کتاب های دکتر علی شریعتی بود.


یاد و خاطر دامنه است که با آقای سید علی اصغر شفیعی می رفتیم منزلش، کتاب های دکتر را که نایاب و ممنوع بود در اتاق خصوصی آقای جواد حبیبی مرور می کردیم.



از چپ: حجت الاسلام شیخ علی ربانی. حجت الاسلام سیدیوسف سیکایی (داماد مرحوم آقاابراهیم ملائی). حجت الاسلام شیخ محمد نجفی (فرزند مرحوم آقا دارابکلائی). حجت الاسلام شیخ رحیم آهنگر. حجت الاسلام آشیخ مرتضی دارابی (امام جماعت محترم کنونی  مسجد جامع دارابکلا). حجت الاسلام سید محمد شفیعی مازندرانی. حجت الاسلام مرحوم شیخ علی اکبر طالبی (پدرم). نفر جلویی اسماعیل کیه است.  نفر راست جلوئی که بر سینه علامت انتظامات دارد، آقای محمدحسین آهنگر است.  نفر پشت میان شیخ رحیم و آسید محمد؛ آقای احمد دهقان است. نفر کناری اش آقای شعبان رنجبر پدر شهید حسن رنجبر است. در ضمن جناب زیتون سبز خواننده ی همیشگی دامنه نیز طی پیامی تشخیص داده که نفر میان آقای نجفی و آقای سید یوسف سیکائی مرحوم حجت الاسلام آق سید علی شفیعی ست پدر حجت الاسلام آق شیفع شفیعی. نفر جلو که پارچه انتظامات بر بازو دارد محمد حسین آهنگر (حاج غلام) است. (دامنه دارابکلا)