به قلم دامنه: به نام خدا. سلام محضر هر شرافتمند. مَشّاطه (=آرایشگر زن) ابداً اجازه نداشت دست به صورت عروس بزند و او را آرایش کند. یعنی عروس نمیگذاشت صورتش دست بخورد مگر آن که اول از بزرگترهای قوموخویشان خود و طرف داماد، کسب اجازه کند. وقتی بزرگترها طی مراسم و تشریفات دلربا اجازهی آرایش سر و صورت عروس را با تهیهی هدیه و وعده -بهویژه با کالاهایی مثل پنبه و پارچه- میدادند تازه مَشّاطه مُجاز میشد دست به صورت عروس بکشد که در محل به آن «تا» میگفتند؛ کشاندن نخ روی دیم (=صورت و روی) عروس که هر پشمی را میزدود. آیا این آداب و این حُرمت و مَجد، احترام ندارد؟ حالیا! بیاید بازا آن ادب و آداب و حرمت و اُلفت و شرم و حیا.