به قلم دامنه : به نام خدا. از قدیم و ندیم (=ایام بسیار قدیم به قول مرحوم دکتر محمد معین) در چشم برخیها، از جایجای ایران ما، دارابکلا، محل شفا ! بوده و روستای محل رفع و رجوع. هنوز هم این باور، طرفدارانی داره و نیز مراجعهکنندگان بسیاری. من تا جایی که ذهنم اُکسید (=زنگار) نشده یادمه که اینان دعاگران محل بودند که همگی از دار فانی به دیار باقی شتافتند: ۱. حاج آقعلی شفیعی و پدرش سیدمحمد، ۲. حاج سیدکاظم شفیعی، ۳. سیدمحمود هاشمی، ۴. حاج میراحمد موسوی، ۵. حاج میرهادی دارابی، ۶. شیخ علیاکبر طالبی، پدرم. در دو خاندان، شمارگان ۱ و ۵، هنوز هم پسران جای پدر مینشینند و دعا مینویسند. گویا مشتریهای فَرط و فراوان هم دارند، از نقاط مختلف ایران.
عاشورای دارابکلا. بالاتکیه. ۱۹ شهریور ۱۳۹۸ارسالی: شیخعسکر رمضانی
تلقین: مرحوم مادرم را روزی -که خیلی کسالت بر او عارض شده بود- به مطبی در خیابان قارن برده بودیم. هنوز دارو را نگرفتم، ازش پرسیدم: ننهآقا الان چطوری؟ مادرم گفت: خیلی بهتر شدم پسر. خندیدم و گفتم: هنوز که دارو نخریدیم. فهمیدم همین که مریض، نزد پزشک و مهربانیهای دکتر مینشیند، تلقینِ مثبت سراغش میآید و خود را درمانشده میپندارد. همین هم خود، بخشی از سیرِ سلامتی و بازسازی روحیه می شود. نکته این که: با باور مردم، تحت هر نوع عملیاتی و با هر نوع اسم رمزی، هرگز نمیتوان بهآسانی جنگید و ظفرمند شد.