مرحوم آیت الله شیخ محمد باقر دارابکلایی
قبر پدربزرگ مادریام مرحوم ششیخ باقر آفاقی
و مرحوم حاج شیخ احمد عمو آفاقی. بهمن ۱۴۰۱ مزار داراب کلا. عکاس: دامنه
خاطرات جبهه و جنگ و انقلاب ( ۱۳۸ ) به نام خدا. سلام. دیشب دوست دیرین و دوستداشتنی خودم جناب حاج سید کاظم صباغ صحبت از یک سابقهی زیبای ماها کرده یعنی مسابقهی هفتگی میان رفیقان و انقلابیون محل با اسم "تحریض علم" که در خانهی هر کدام از ما چرخش میکرد. پیشنهاد بنده بود استقبال هم شده بود. و چند سال میانمان منعقد بود. یک جلسهی پربار و دربردارندهی آثار که شاید هنوز هم از طعم شیرین داریم میچشیم و متوجه نیستیم. دو دسته میشدیم و هر هفته یکی هم به نوبت طرّاح پرسشها میشد و مجری مسابقه. جایزه هم داشت اغلب هم کتاب. واقعا" انقلاب اسلامی عزیز ما، پردههای غفلت و جهالت را کنار زده بود و ماها را که جوانانی زیر ۱۹ سال و جتی کمتر از آن بودیم دور هم میکشاند تا آب معرفت و جرعهی دانش را به جان خود بنوشانیم. اینان بودیم:
همین حاج سید کاظم صباغ. موسی بابویه. زندهیاد یوسف رزاقی. سید علی اصغر شفیعی. حاج سید رسول هاشمی. جعفر رجبی. احمد بابویه (شِخ اوریم)، سید علی اکبر هاشمی. من (=اِوریم طالبی)، حاج علی ملایی. حسن آهنگر (حاج مرتضی)، حسن صادقی. عیسی رمضانی محمد، عیسی رمضانی مرتضی. مهدی آهنگر (مشهور به باج حسبن) و گاهی هم با دعوت موردی و نوبنی از چهرههای دیگر. نمیدانم آیا اسم کسی از قلم افتاد یا نه، اگر آره، تقصیر من نیست، حافظهام همین نامها را در محفظهاش نگه داشت.
راستی شاید بپرسین چرا اسم مسابقه گذاشته شد "تحریض"؟ جوابش این است: چون قصدمان فقط رقابت و سرسری طی کردن اوقات، نبود، بلکه برانگیختن، به شوقآوردن بود و "تحریض" در معنایی که مرحوم علی اکبر دهخدا کرده یعنی "برانگیختن کسی را بر چیزی" و ما هم میخواستیم با روش مسابقه، و ایجاد شور و هیجان و دمیدن روح تفکر در وجودمان، همدیگر را به اطلاعات و اخبار و دانش و ارزش تحریض کنیم تا همدیگر را برانگیزانیم. والسلام. | ۲۰ اسفند ۱۴۰۱ | ابراهیم طالبی دارابی
شیخ محمد نجفی: در پاسخ به آقای آزاد طالبی. با سلام و احترام و عرض تبریک بمناسبت میلاد منجی عالم ، حضرت حجة بن الحسن(عجل الله تعالی فرجه الشریف) . با عرض پوزش، بنده نخواستم ورود پیدا کنم و از مرحوم ابوی دفاع کنم ، ولی برادر بزرگوار جناب آقا سید موسی صباغ در (پی وی) پیام داد در مورد مرحوم آقا مطالبی بگویم. بنده ضمن تایید نوشتار متین و وزین ایشان (که انصافا خوب میتگارند) نکاتی را یادآور شدم که ایشان بخشیی از آن را در گروه گذاشتن که برخی از افراد برداشت غلط و نادرست کردند. ناچارم برای روشن شدن موضوع و رفع ابهام توضیحاتی بدهم:
مرحوم آیت الله دارابکلائی بعد از ورود به حوزه علمیه قم در سال ۱۳۲۷ شمسی با افکار شهید نواب صفوی آشنا و با ایشان رفیق شد و مرحوم نواب صفوی به ایشان گفت : آقا شیخ محمد باقر ، تلفظ نام فامیلی شما مقداری سخت است ، و شما شبیه به مرحوم شیخ مرتضای انصاری هستی و فامیلی شما انصاری باشد و ایشان بنام شیخ محمد باقر انصاری در آن گروه شناخته میشد و در جلسات شرکت و همکاری میکرد در سال ۱۳۳۴ که آقای عبد خدائی (نوجوان ۱۵ ساله) در ترور ناموفقش سبب شد که گروه فدائیان اسلام و شهید نواب صفوی شناسائی و در مهر ماه دستگیر شود و جمعی از یارانش به زندان بروند . مرحوم ابوی میگفت: چون در تشکیلات (دفتر اسامی افراد) نام ایشان بعنوان شیخ محمد باقر انصاری ثبت بود، شناسائی نشد و دستگیر نشد. مرحوم ابوی در اواخر مهرماه ۱۳۳۴ با مرحوم آیت الله حاج سید رضی شفیعی با هم به حوزه علمیه نجف رفتند که مبادا شناسائی شود. (اگر شناسائی میشد فقط به زندان میرفت). متاسفانه بعضی از افراد در این صحن محترم مغرضانه، یا غیر مغرضانه شبهه افکنی کردند که در ترور کسروی و حسینعلی منصور و رزم آرا ، شرکت داشتند؟!!! آیا رزمندهگان عزیز در جبههها تمامشان خطشکن و یا در خط مقدم و یا تخریبچی بودند؟!!! در گروه فدائیان اسلام فقط چند نفر در شاخه نظامی بودند که اکثرشان دستگیر و با اعدام ناجوانمردانه شهید کردند. بعضی ها حداقل تلاش کنند مقداری فهم فکری و شمّ سیاسی پیدا کنند که اینگونه سخن نگویند و تمسخر نکنند!! موفق و پیروز باشید. یاعلی.
دامنه | [در پاسخ به محمد نجفی] جناب استاد حاج شیخ محمد نجفی سلام. روایت شما از بخش ناگفتهی زندگانی مرحوم آیت الله دارابکلایی -پیشوای پارسای مذهبی ماها در دارابکلا و برخی از متدینین حومه- یک اقدام پربرکت بود. این نمیشد مگر به یُمن همین مباحثه و اِ"ن قُلت"ها و نقد و نظرهایی که در صحن رخ داد. بنده این توضحیات شما را -که برای اولین بار زوایایی از زندگی عزتمند و وارستهی مرحوم آقا ابوی مکرم شما را به روی ما گشوده- جالب، جدید و موجب فخر میدانم و این بخشی از تاریخ سیاسی روستای ما شده است که بنده تماما" آن را در دامنه انتشار میدهم تا ثبت و ضبط گردد. تشکر میکنم به عنوان پارهی تنِ مرحوم آقا این اطلاعات تازه که کگفتار شفاهی کمی از اسناد ندارد را به ماها هدیه دادهاید. برقرار باشید و از همهی شرکتکنندگان درین مبحث هم، قدردانی میکنم که سبب خیر شدند. قول رایج شخص شما: "یا علی". ابراهیم طالبی دارابی دامنه.
دامنه [در پاسخ به آزاد] سلام جناب آقای آزاد طالبی. آنچه جناب آقای سید موسی صباغ (سلام هم به ایشان در همین جا) مطرح کردند نقل قول است آن هم از زبان فرزندشان جناب استاد شیخ محمد نجفی. معنی این نقل قول این نیست که شما نتیجه گرفتید. میشود در زمانهی مرحوم شهید نواب صفوی زیست و با او به هر طریقی همراه بود، اما این به معنای این نیست، هر چه سازمان فدائیان اسلام کردند، مرحوم آقا خبر داشتند و یا آن زمان دربست آن را پذیرفتند.
بد نیست حالا که این بحث را مطرح فرمودید نگاهم را به این مسئله بازگو کنم:
از نگاه بنده آن اقدامات -که منجر به هلاکت رزمآرا و احمد کسروی شد- یک دفاعیهی انقلابی علیهی یک مهرهی آمریکایی بود و یک واکنش شجاعانه علیهی یک آدم هتاک به اسم کسروی که ابا نداشت از مکذّبین باشد و سستترین حرف را به امامان ع ، قرآن و مسائل دینی نسب دهد.
دربارهی نقل قول استاد نجفی یادگار مرحوم آقا داوری ندارم. چون علم ندارم ولی برای من تازگی داشت و تا به حال ازین بخش سرگذشت مرحوم آقا مطلع نبودم. این جور مسائل به لحاظ علمی جزوِ نقل قولها باقی میمانند و اعتبار خود را از رد یا قبول ما نمیگیرند. هر کس میتواند آن را بپذیرد یا نپذیرد. مهم نقلی است که صورت گرفت و نو و تازه هم هست.
بنده نقل قولها را در دستهی ارجاعات طبقهبندی میکنم که کار کنشگر یا پژوهشگر را تسهیل میسازد. البته قید کشکولی را هم در بیانات شما دیدم. لذا متوجه هستم کمی مزهی مزاح هم در آن ریخته شد. با تشکر و درود.
خاطرات جبهه و جنگ ( ۱۲۹ ) به نام خدا. سلام. اینک که فرخندهدههی فجر میآید یاد میکنم از مرد عرفان و عمل، مبارز در انقلاب و مدافع در دفاع مقدس شهید محمدباقر مهاجر رفیق پرواپیشهی ما. او زمانی توی شلمچه شهید شد؛ یعنی ۱۵ شهریور ۱۳۶۱ که بنده به اتفاق آقا سیدکاظم و حاج عباسعلی جبههی مریوان بودیم. اوائل انقلاب اتاقکی خلوت در کنج مغازهیشان داشت؛ محل مطالعه و بودنش بود؛ و دائم در آنجا. شاید همانجا خود را ساخت. باری در مسجد این خبر را فاش کردم و اینک باز، بازمیگویم. او گروه «پاسداران ولایت فقیه» را در محل مخفیانه تأسیس کرده بود با عضویت شهید حجت الاسلام سید جواد شفیعی. سید عسکری شفیعی. سید کاظم صباغ، سید تقی شفیعی و بنده. رمز ما در فضای عموم برای گردآمدن، «پوف» بود مخفف پاسداران ولایت فقیه. تا همین اواخر شعارهایی که بر دیوار نوشته بودیم یکی روی دیوار بخشیمحمد هنوز هم مانده بود.
عکس از آلبوم شخصی دامنه
شهید محمدباقر از ناحیهی مادری (مرحوم حاجیه زهرا طالبی) فامیل ماست، از عموزادگان. از دوستدارانش بودم و از رفقاش. وصیتنامهاش محشره با کلیدواژههای ناب. مثل این واژهها: "فتح کربلا، نجف و قدس عزیز" ، "حکومت مطلق الهی" ، "حسین زمان" (منظورش امام خمینی ره بود) ، "خط سرخ شهادت" ، "شکست حتمی آمریکا" ، "با خداوند پیمان ببندم" ، "مخلص درگاه خداوند" نیز مثل این فراز: "خداوندا تو خود دانی که چه کسی را به لقای خویش راه دهی ولی تقاضا میکنم که دیر یا زود، فردا یا امروز، بصره یا بیتالمقدس، مرا که عشقی جز تو ندارم و جز تو نمیجویم به لقاء خویش برسانی". یادش همآره در یاد. ۱۰ بهمن ۱۴۰۱ ابراهیم طالبی دارابی دامنه.
نظرات
نظر سید علی اصغر: سلام رفیق شفیق من. شهید مهاجر فرماندهی می کرد منابع نیروی انسانی را . فعالیت سیاسی و اجتماعی اش به درگاه نخست وزیری شهید رجایی رسیده بود . بعبارتی فرااستانی عمل می کرد. توانایی ارائه تحلیل اوضاع را بیش از دیگران داشت. اهل مطالعه بود. برای اینکه در تدریس تحلیل فعال بود . کلاس های عقیدتی و سیاسی را اداره می کرد. با هم در کلاس کنگ فو ساری شرکت می کردیم که ایشان ادامه دادند و یک رزمی کار شده بودند. قدرت بدنی بسیار بالایی داشت. از نخبگان دوران خویش بود. باور دارم که چنانچه در قید حیات بودند حتما وزیر می شدند. یاد و نام ایشان جاودانه باد.
اسماعیل آفاقی در مورد شهید محمد باقر مهاجر زیر پست سید علی اصغر خطاب به وی: روحش شاد. سلام.زمانه (همان عمرش) فرصت نداد تا مدتی از کسب معارفش بهره من شویم اما شهادتش شجاعت به دلها انداخت تا فرزند مرفهی و سرمایه داری که با عرق جبینش سری در جامع داشت فدای مکتب و عقیده دینش شد و باعث کوج شجاعانه جوانانی از دیار ما به سمت نبرد با مهاجمین و غاصبین سرزمین و عقیده دینی ما گردد.
پاسخ دامنه: سلام آق سید علیاصغر. از سینهی دردمندت ۱۰ جمله جوانه زد که هر ۱۰ جمله گویی یک دروازه است برای گشودن ابعاد شخصیتی شهید محمد باقر. ارزنده بود که این زوایا را اشاره کردی. دقتت را در ستودن حقایق برآمده از شخصیت وجودی آن شهید، میستایم. این شهیدان والامقام برای ما سرمایههای ناتماماند و چونان کوه یخچال، جان ما را آرام آرام، قطره قطره سیراب میکنند. میتوانم بگویم در معرفی شهید محمد باقر دلت دقیقاً منبع بیان شد و بر مدادت حکم راند و بنده واقفم برین خصالش که برشمردید و بر میزان رفاقت عمیق تو با او آگاهم و ناظر بودم. ارج میگذارم به این دید و دیده. درود.
نظر سید کاظم صباغ: سلام به آقای ابراهیم طالبی بزرگوار. خاطرات جبهه و نوشتار شما را فرصت کردم میخوانم و استفاده میبرم و ممنونم از فرصتی که هزینه میکنید در این گروه. امّا یک مسئله برایم پیش آمد اینکه، شما گروه پیروان ولایت فقیه را که توسط شهید مهاجر (درود خدا بر او باد) که پس از نشست و دیداری که با شهید حسین اقای بهرامی (سلام خدا بر او باد) داشت تشکیل داد را معرفی کردید. که بنده توفیق زیارت شما را در جلسات آن گروه نداشتم. و اعضای گروه را معرفی کردید. اسامی گروه: شهید بزرگوار محمد باقر مهاجر، شهید حجت الاسلام اقاسیدجواد شفیعی، اقای حاج سیدتقی شفیعی، آقای حاج عیسی رمضانی (محمد) آقای حاج خلیل درواری، آقای مهدی آهنگری (باجی حسین) آقای اکبر بابویه (معلم و برادرشهید) آقا حاج عسکری شفیعی، اقاموسی موسو و بنده که زحمت کشیدید نام بردید. شاید بنده اول نظری را در مشهد خواندم (سال ۵۸/۵۹ ممکنه شما در گروه بودید و بعد رفتید؟) بعد امدم مازندران، تابستان ۵۹ بود. که یک شب شهید مهاجر معظم و اقای حاج سید تقی شفیعی آمدنن خانه مان، دعوتم کردند رفتیم یک نشست داشتیم. گفتم برای چی این تشکیلات؟ شهید مهاجر بزرگوار گفتند شهید بهشتی فرمودند، نیروهای حزب اللهی میبایستی تشکیلاتی عمل کنند. که حضرت امام (ر) و انقلاب غریبند و نیروی پای کار و جانفدا میخواهند. قبول کردم. سلامتی شما و همه اعضای گروه را از خداوند مسئلت دارم.
پاسخ دامنه: سلام جناب آقا سیدکاظم، هم همسنگرم و هم رفیقم. جای گزاردنِ سپاس فراوان باقی گذاشتید که موضوع را عمق بخشیدید و وسیعتر آن را باز نمودید. بنده از تمام اسامی بیخبر بودم. اینک که حافظهی شما چه قدر هم عالی یاری کرد تمام و کمال به آن قطعهی تاریخ سیاسی محل پرداختی، بسیار شادمانم کردی. روایت شما از آن قضیه و اقدام سیاسی شهید محمدباقر را به اصل متنم، منضم میکنم تا ثبت شود و به فراموشی سپرده نگردد. حالیا، بسا درود بر شما رفیق قدیم و حال و آتی ما.