تاریخ سیاسی داراب‌کلا

رویدادها به روایت دامنه ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

تاریخ سیاسی داراب‌کلا

رویدادها به روایت دامنه ( توسط: ابراهیم طالبی دارابی دامنه )

زیرآب زنی علیۀ دانشجویان روستای دارابکلا

حتی علیۀ دانشجویان گزارش می دادند


به نام خدا. تاریخ سیاسی دارابکلادر سلسله مسائل تاریخ سیاسی دارابکلا، اینک به یک قضیۀ دانشجویی و دانشگاهی در اواسط دهۀ شصت روستای دارابکلا می پردازم:


خدا را شاکر باشید جوان های رو به دانشگاه گذاشته و یا پای به محیط آن نهاده، که زیرآب زنی تا حد و حدودی کاسته شده، اما خشکیده نشده. ولی در زمان جوانی و اوج گیری همسن و سالان ما، بشدت محیط محل، آلوده به «زیرآب زنی» حتی علیۀ داشجویان مذهبی و انقلابی بوده؛ و با قساوت تمام تر و تازه بوده! یک نمونه را برملا می کنم.


من آن روز خاص نیمۀ دهۀ 60 خبردار شدم برای یک دانشجویی محل _که هم ریشه ی مذهبی داشته و هم در خاندانی ریشه دار و ریش دارِ متدیّن بزرگ و پروریده شده_ گزارش ویرانگری به مقصد دانشگاهش فرستادند و آن دانشجو را _که دو ترم را با بهترین شوق و تلاش بخوبی و با نمرات عالی طی نموده بود_ در لبۀ پرتگاه اخراج از دانشگاه قرار داده اند.


با در میان گذاشتن این موضوع برای روانشاد یوسف، و دیگر رفیقان، جلسه ای فوری انعقاد شد و تصمیمی قاطع اتّخاذ شد و آن مصوبّۀ جمع مان این بود که من و یکی دیگر از دوستان، اقدام عاجل انجام دهیم و آن گزارش کثیف را خنثی کنیم:


من و یکی دیگر از رفیقانم _که نامش را نمی آورم_ فوری با کارهایی که ابتداء در محل صورت داده بودیم به مقصد دانشگاه مورد نظر که چند استان به مازندران فاصله داشت، حرکت کردیم.


ابتداء به تهران آمدیم و از آنجا با مکافات زیاد، راهی مقصد مورد نظر شدیم. وارد دانشگاه شدیم و آنچه باید می کردیم، کردیم و توطئۀ بسیار رذیلانۀ زیرآب زنی شدۀ آن روزگاران پردرد و غُصّه را دفع کردیم و دانشجو به آرامی و اطمینان و با خیالی تخت، مدرک و ادراک هر دو را اخذ کرد. و الحمدلله الان به توفیقات هم نائل شد.


دامنه. یوسف. سال 1363. جنگل دارابکلا. مسیر سرتا. عکاس: پسرعمه ام سیدباقر شفیعی


خدا به همۀ بی انصاف ها که معمولاً جاهلانه و رَشک بَرانه دچار این گونه خشم های آلوده و کثیف می شوند، نصفی از شرافت و نیمی از درک، عطا کند! تا ابتداء به خود آیند و آنگاه به خدا؛ تا با این معرفت، زندگی و شرَف و عِرض و آبروی مردم را با چنگ های ننگ شان، دستاویز خشم و حسد و کینه و نون بُری نکنند.


بگذرم که این نوع کار سخیف را، با اسف باید بگویم علیۀ چند نفر دیگر از دارابکلایی ها کردند و زندگی شان را در مسیر سخت و پُرمشقت و هدف های جایگزین و آلترناتیو قرار داده اند که بسی بر این رنج است که روزی دیگر شاید نوشتم.


خدا حافظ. باز نیز در سلسله بحث تاریخ سیاسی دارابکلا سخن خواهم نوشت. (دامنه دارابکلا)

کامنت گذاربا مستعار x از زیرآب زنی در دارابکلا می گوید

زیرآب زنی خیانت است


به نام خدا. تاریخ سیاسی دارابکلا. به قلم کامنت گذاری با مستعار « x ». «سلام دامنه. ان دانشجو مهم نیست [که کیست] بلکه مهم ان زیراب زن هست که خیانت به محل کرد. [اشاره به قسمت 27 تاریخ سیاسی دارابکلا یعنی پست 4604 اینجا قضیۀ «زیرآب زنی علیۀ دانشجویان روستای دارابکلا»].


من اسامی حد اقل بیست نفر رو دارم که اون ... ... به اعتبار اینکه اول انقلاب با توجه به خلائ نیرو در ... وارد دستگاه شد وچون خودش چیزی در چنته اش نداشت چشم دیدن افراد دیگر رو نداشت بر علیه انها سمپاشی میکرد بعد به... به ... رسید واونجا همه یعنی... خیلی ...رو به ...حیف ...خدا... البته خدا ...جبران کرد.


جناب رنگین کمان یکی از همون علفهای هرز زیر اب زن در ...  ... داره .... جدیدا بالطف زیر اب زنی ... افتخار ... رو هم داره یعنی ...بهش ... تا از ... دیگه نون زیرابی رو نخوره». (دامنه دارابکلا)

پاسخ دامنه به کامنت گذار x دربارۀ زیرآب زنان دارابکلا


زیرآب زنان دارابکلا


پست 4731 : به قلم کامنت گذاری با مستعار « x ». مندرج در متناوب نوشتارهای تک نگاری ها3 (82) و در سلسله مباحث دارابکلا و تاریخ (32).


«سلام دامنه. چرا سانسور میکنی؟ کامل پخش کن همه بشناسن. چرا مثل قوه قضاییه میگی پ پ ژ ؟ میگی  پ  پ پ ؟ خوب بگو ... فر زند ...  ... بهش بگو ... سال در .... چکار کرد؟ [اشاره به قسمت 27 تاریخ سیاسی دارابکلا یعنی پست 4604 اینجا قضیۀ «زیرآب زنی علیۀ دانشجویان روستای دارابکلا»]»


دامنه. قم. 1395. منزل. عکاس: عاصم


پاسخ ویژۀ دامنه : به نام خدا. سلام من هم به شما جناب مستعار « x ». خُب کاملاً واضح است چرا نام زیرآب زنی که شما می نویسی را سانسور می کنم. اساساً دامنه در دامنه، هرگز چنین کاری نکرده و نمی کند که اسم افراد ببرد چه در کامنت چه در متن.


از خودِ شما می پرسم اگر دلت می خواهد سانسور نکنم؛ چرا خودت، خودت را سانسور می کنی. در سجّل احوال! اسمی به اسم « x » ثبت نشده است. پس چرا با نام حقیقی ات نمی آیی؟ حتماً دلیل داری و آن هم حفظ هویت توست.


پس با همین منطق خودت، دلت نخواهد، برای دیگری، اسمش برده شود. من به تو قول می دهم اگر خودت بخواهید با هم بریم سراغش. اگر درست باشد _آنچه برای من ارسال کرده ای_ من خودم به سبک خودم با صراحت و شجاعت وارد بحث می شوم با آن شخص.


در ضمن خودت هم می دانی که دامنه، اساساً نه به هیچ کس باج می دهد و نه از هیچ کس جز خدا می هراسد، چه رسد به کسی که به قول شما خیانت و جنایت کرد و حق خوری نمود و نون بُری.

ممنونم از شما جناب مستعار « x » که هم از دردهایی که نوشته ای، خیلی متأثّر شدم و هم درکت می کنم که چه می گویی. نیز از برخی از وازه های ویژه ات خیلی خیلی هم خندیدم. بگذرم. (دامنه دارابکلا)